شعر بیان حالات، احساسات و عواطف بشری نیست، بلکه نشان دادن و اجرای آنهاست.
شعر سانتی مانتال و احساساتی که به اشتباه و با مسامحه ای آشکار رمانتیک خوانده میشود، تنها بیان آن حالات و احساسات است، حال آنکه شعر حسی آن عواطف را به نمایش میگذارد.
«من تنهایم» بیان احساس تنهایی است، حال آنکه این عبارت نشان دادن این احساس است: «تنها ابرها در خانه مرا میزنند.» در بیان حسی معمولاً مفاهیم مجرد به نفع تصاویر عینی حذف میشوند.
«افسانه راز» البته در شعر خود به حذف واژه تنهایی رضایت نداده است، اما در ادامه شعر چنان تصویر بکر و جانداری از تنهایی ارایه داده است که مخاطب بتواند تنهایی راوی را بخوبی تجسم نماید و منتقد به یک دلخوری ساده از ذکر بیدلیل و حشو گونه کلمه «تنهایی» اکتفا کند!
سفری به دور اتاق بیدرنگ سفری به دوردنیا را تداعی میکند. آن گاه دنیای شاعر همان اتاق او خواهد بود و تنهایی او سنگینتر و عمیقتر خواهد شد.
از سوی دیگردور این اتاق گشتن، سرگشتگی و بیهودگی و پوچی این سفر بیانتها را به ذهن متبادر مینماید. آیا این سفر بی انتها کنایه از عمر گذرا و بیهوده انسان نیست؟
سفری به دور اتاق/ افسانه راز/ نشر نهر/ 1393/ صفحه 29.
نظر شما